سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کانون علما و شهدای جامعة الزهرا(سلام الله علیها)


بزرگ مرد تاریخ

پیوند ها
 
لوگوی دوستان
گنجینه احادیث

جستجو گر گوگل


برایت گل می‌آوردم

و با تو در اتاقی که به رنگ چشم‌هایت بود ‌می‌ماندم
ولی دیدم که دستم لحظه‌ها را دور می‌ریزد

تو شاید گریه می‌کردی که من تنهایی بیهوده‌ای بودم
تو مثل نبض خوشبختی من آرام خواهی ماند

و هرگز مرگ یک دیوانه کوچک
که دور از باغ در زندان‌ گلدان‌های زیبای تو می‌میرد

تو را گریان نخواهم کرد
میخک‌هایی که دور از باغ

در زندان گلدان‌های زیبای تو می‌میرند، می‌دانند
من تکرار یک تنهایی‌ام
در چشم‌هایی که تمام چشم‌ها را دوست می‌دارد

شهید آوینی....



   نوشته شده در دوشنبه 91/1/21  توسط در حسرت شهادت 



آخرین مطالب


دیار عاشقان
برایت گل می آوردم
نگاه کن....
دریا اولین عشق مرا بردی....
مجنون همتم...
آقای خوبم ...
توصیه ی ایةالله قاضی
خیلی نگو گناهکارم ....
آقایان لطفا از امام یادبگیرید...
بی حجاب
[عناوین آرشیوشده]

مقام معظم رهبری

درباره ما ...
 
 
آرشیو مطالب
 
نویسندگان